قلم زدن در این ژانر ادبی و خلق آثار قابل اعتنا در این حوزه، نیازمند تحقیق و پژوهش است و از این رو ادبیات ما تشنه آن است
عدم تحقیق و نوشتن براساس دانستههای عمومی و اتفاقات روزمره به معضلی برای ادبیات معاصر فارسی تبدیل شده است. دلمشغولی نویسندگانمان تکراریست. همه از یک چیز مینویسیم. ترجیح میدهیم بدون تامل، تلاش و صرف وقت، رمان، داستان و یا محصول ادبی خود را روی کاغذ پیاده کنیم، گو اینکه تحقیق و تفحص زمان میبرد و حوصله طلب میکند.
این همان چیزی است که برای جولان دادن در ژانرهای «علمیتخیلی» و «فانتزی» لازم و ضروری است. بدین جهت است که روی آوردن به این گونه ادبی دردی کهن را درمان میکند و آن بیعلاقگی نویسنده به صرف زمان و انرژی برای تحقیق است.
از سوی دیگر، سرزمین ما حاوی گنجینههای غنی و پرمایهای است که میتوان برای قلم زدن در ژانرهای تخیلی و فانتزی از آن بهره گرفت. مشرق زمین همواره مایه الهام بسیاری از نویسندگان غربی بوده است.
پائولو کوئیلو اگر نگوییم تمام بنمایه آثار خود را مدیون افسانههای شرقیاست، دستکم بخش اعظم آن را از این راه کسب کرده است و آن را به نام آمریکای لاتین به ثبت رسانده. سوال اینجاست که چرا خودمان از این مائده حاضر و غنی سود نبریم.
مشرق زمین گهواره تخیل و افسانه و اسطوره است و عجیب اینکه ما به مصرفکننده آثار فانتزی ادبیات غرب تبدیل شدهایم. علت آن است که غربیها حوصله کردهاند و از داستانهای تاریخ مصرف گذشته و قدیمی، آثاری بهروز و مدرن آفریدهاند.
آنها یاد گرفتهاند که چگونه علایق یک خواننده مدرن را در یک افسانه کلاسیک پیاده کنند. شاید مارکز (خالق «صدسال تنهایی») بهترین نمونه باشد. نه اینکه مارکز از خودش هیچ نیافریده، او افسونگر بزرگی است که اسطورهها و افسانههای سرزمین خود را با هنری وافر در قالبی امروزی عرضه کرده است.
ما نیز حیرت خواهیم کرد اگر به نقش تخیل در پیشینه ادبیات سرزمین خود نگاه کنیم. برای خلق داستان و یا رمانی در سبکهای فانتزی، گنجینهای از افسانهها در ادبیات گذشته سرزمین خودمان در دسترس است.
تنها قلم نوین و مدرنی لازم است که این داستانهای شیرین را با دغدغههای انسان قرن ۲۱ در آمیزد و داستانی هنرمندانه خلق کند که هم ایرانیاست و هم فرهنگ ما را به جهان میشناساند.
بنابراین ادبیات «علمی- تخیلی»، قدرت تحقیق را در نویسنده زنده میکند و به او میآموزد چگونه قبل از نوشتن، زمان و انرژی خود را به دانستن معطوف کند، تا شاید این آغازی برای ارج نهادن به تحقیق در ادبیات باشد و پرداختن به ادبیات «فانتزی» موجب میشود تا نسل جدید ما افسانههای سرزمین خود را بشناسد و با فرهنگ پیشینیانش خو بگیرد.
آنچه خواندید به معنای نفی تلاشهای نویسندگان امروزی در این دو حوزه ادبی نیست. کم نیستند نویسندگان جوان و پرانرژی که برای این بازار پرمخاطب، رونق آفریدهاند که از جمله آن باید به داستاننویسان کودک و نوجوان اشاره کرد و تلاش ایشان در خلق فضاها و شخصیتهای فانتزی و تخیلی.
اما همچنان نیاز به پرداختن به این گونه ادبی بکر فراوان وجود دارد و گوی و میدان در اختیار نویسندگان جویای نام سرزمین ما است.